**** انتظارحاضر ***** ENTEZAR
فرهنگي، اجتماعي، علمی,دفاع مقدس
جمعه 6 آبان 1398برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
مولای من!ای كاش آن اوایل كه زبان گشودم، نزدیكانم مرا به گفتن یا مهدی وا میداشتند. ای كاش مهد كودكم، مهد، آشنایی با تو بود. كاشكی در كلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی میكرد و نام زیبای تو را سر مشق دفترچة تكلیفم قرار میداد. در دوره راهنمایی، هیچ كس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نكرد. در سالهای دبیرستان، كسی مرا با تو ـ كه مدیر عالم امكان هستی ـ پیوند نزد. در كتاب جغرافی ما، صحبتی از «ذی طوی» و «رضوی» نبود. در كلاس تاریخ، كسی مرا با تاریخ غیبت غربت و تنهایی تو آشنا نساخت. در درس دینی، به ما نگفتند «باب الله» و «دیّان دین» حق تویی. دریغ كه در كلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت قدس تو را گوش زد نكردند.
چرا موضوع انشای ما، به جای «علم بهتر است یا ثروت»، از تو و از ظهور تو و روشهای جلب رضایت تو نبود؟! مگر نه این است كه بی تو، نه علم خوب است و نه ثروت؟ از كجا آغاز كنم؟ از خود بگویم یا از دیگران؟ از نسلهای گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ از دوستان شكوه كنم یا از دشمنان؟ از آنانی بگویم كه خاطر شریف تو را میآزارند؟ از آنها كه دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی میكنند؟ از آنها كه چنان برق شمشیرت را به رخ میكشند كه حتی دوستانت را از ظهورت میترسانند؟
ای كاش در كنار انواع و اقسام فرمولهای پیچیده ریاضی، فیزیك و شیمی، فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به من یاد میدادند. وقتی برای كنكور درس میخواندم، كسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت و محبت امام زمان تشویق نكرد. كسی برایم تبیین نكرد كه معرفت امام نیز مراتب دارد و خیلیها تا آخر عمر در همان دوران طفولیت یا مهد كودك خویش در جا میزنند. مولای من! در دانشگاه هم كسی برایم از تو سخن نگفت؛ پرچمی به نام تو افراشته نبود؛ كسی به سوی تو دعوت نمیكرد؛ هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نكرد. كاركرد دروس معارف اسلامی و تاریخ اسلام، جبران كسری معدل دانشجویان بود! نه این كه از تبلیغات مذهبی، نشستهای فرهنگی، نماز جماعت، اردوهای سیاحتی ـ زیارتی مسابقات قرآن و نهج البلاغه و...خبری نباشد.... كم و بیش یافت میشود؛ اما در همین عرصهها نیز تو سهمی نداشتهای و غریب و مظلوم و از یاد رفتهای. اینك اما در عمق ضمیر خود، تو را یافتهام؛ چندی است با دیده دل تو را پیدا كرده ام؛ در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس میكنم؛ گویی دوباره متولد شدهام. آقای من! از كجا آغاز كنم؟ از خود بگویم یا از دیگران؟ از نسلهای گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ از دوستان شكوه كنم یا از دشمنان؟ از آنانی بگویم كه خاطر شریف تو را میآزارند؟ از آنها كه دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی میكنند؟ از آنها كه چنان برق شمشیرت را به رخ میكشند كه حتی دوستانت را از ظهورت میترسانند؟ از آنها كه بر طبل نومیدی میكوبند و زمان ظهورت را دور میپندارند؟ از خود آغاز میكنم كه هركس از خود شروع كند، امر فَرَج اصلاح خواهد شد. میخواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم برگذشتههای پر از غفلتم، كریمانه چشم میپوشی؛ میدانم توبهام را قبول میكنی و با آغوش باز مرا میپذیری. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی... العفو... العفو.... .جمعه 1 مهر 1398برچسب:, :: 23:52 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
خدایا , خطا از من است , میدانم شنبه 26 شهريور 1398برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی پراست سینه ام از اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر کنم چو امین جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, :: 20:43 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** روما رزیدنس در زمینی با مساحتی بالغ بر 7000 مترمربع در خیابان کامرانیه شمالی واقع گردیده است. این مجتمع با 47000 متر مربع زیربنا شامل 32000 مترمربع مساحت مفید واحدهای مسکونی، 1000 مترمربع واحدهای تجاری و 14000 مترمربع فضاهای تفریحی و مشاعات می باشد که به بهترین نحو سرانه مکانهای تفریحی و مشاعات را به ازای هر مترمربع از واحد مسکونی برای ساکنین در نظر گرفته است. ادامه مطلب ... دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 21:3 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** یازده سال پس از فرو ریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی در نیویورک برج جدیدی در کنار بنای یادبود جانباختگان یازده سپتامبر سر برافراشته است
ادامه مطلب ... پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
چینیها که با تولید محصولات مختلف به پایینترین قیمت ممکن، بازار بسیاری از کشورهای جهان را به خاک سیاه نشاندهاند حالا با یک سرعت باورنکردنی وارد عرصه ساخت و ساز ساختمان شدهاند. ادامه مطلب ... چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
لوکس ترین و بزرگترین کشتی مسافرتی جهانمسافرت با کشتی روی اقیانوس برای برخی یادآور حادثه تایتانیک است اما برای بسیاری دیگر تجربه ای خوش از بهترین مسافرت طول عمرشان مخصوصا مسافران این کشتیدر میان کشتیهای مسافربری جهان، کشتی «اماس فریدام آف د سیز» یا «آزادی دریاها» به عنوان بزرگترین کشتی مسافربری جهان دارای شهرتی جهانگیر شده است. ادامه مطلب ... پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 17:46 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 19:26 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 10:3 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
سال 1391 هم رسید ، آن هم در حالی که نه از اشغال غرب سرزمین پرگهر توسط ارتش بین النهرین خبری هست ، نه از آژیر قرمزهایی که روزگارمان را سیاه کند و نه از صدای بمب و موشک و بوی باروت و خون... خدایا شکرت! اما چه بد مردمانی باشیم ما اگر فراموش کنیم که اگر امروز با خیال راحت ، دور هفت سین هایمان می نشینیم و رقص ماهی در تنگ آب را تماشا می کنیم و زیر لب "یا مقلب القلوب" می خوانیم ، اگر با خنده و اشتیاق ، زنگ خانه همسایه و فامیل را می زنیم که "آمده ایم عید دیدنی" ، اگر باربند ماشین هایمان را پر می کنیم از اسباب و وسایل سفر و صدای پخش ماشین مان را بلند کرده ایم گاز می دهیم و اگر بلیط به دست راهی فرودگاهیم تا در نقطه ای از دنیا ، چند روزی را خوش باشیم ،همه و همه رهین مردانی هستیم که آنها هم می توانستند در نوروز 91 در میان ما باشند و عیدی بدهند و عیدی بگیرند ، اما در این لحظه که ما هوای تازه بهاری را تنفس می کنیم ، در سینه قبرستان ها خوابیده اند و آرام آرام به بخشی از خاک وطن تبدیل می شوند: حمید ؛ امدادگری که برای نجات همرزمش از سنگر بیرون آمد ، زخم او را بست و پیشانی خودش میزبان گلوله ای آتشین شد. محمد ؛ آنقدر در والفجر 8 آرپی جی زده بود که از هر دو گوشش ، همین طور خون شره می کرد. اسماعیل ؛ غیرتش قبول نکرد که صبح به صبح کرکره مغازه خواربار فروشی اش را بالا بکشد و از پشت شیشه ، تشییع جنازه شهدای محلش را تماشا کند. بهرام ؛ وقت خواستگاری شرط کرد که تا پایان جنگ – هر چند سال که طول بکشد – پای دین و میهنش خواهد ایستاد.جنازه اش را درست در روز پایان جنگ آوردند. امین ؛ فقط توانست عکس دوقلوهای زیبایی که خدا به او داده بود را ببیند. دو روز قبل از آن که به مرخصی برود و کودکانش را در آغوش بکشد ، ترکش توپ ، گردنش را زد. شهدا سید محسن ؛ در شب عملیات ، داوطلب شد تا از روی میدان مین رد شود و راه را باز کند.خودش تکه تکه شد. علیرضا ؛ 20 سال بعد از این که رفت ، مقداری استخوان تحویل مادر پیرش دادند: این علیرضای توست! صادق ؛ برای این که گروه از معبر بگذرد ، به تپه ای در جهت مخالف رفت و شروع کرد به تیراندازی کردن تا حواس عراقی ها را به سمت خود جلب کند...گروه گذشت ولی هنوز از صادق خبری نیست که نیست. بهروز ؛ دیده بانی که در جزایر مجنون ، در محاصره بمب های شیمیایی قرار گرفت ؛ جنازه اش انقدر تاول زده بود که به سختی می شد فهمید این همان بهروز خوش خنده ای است که همیشه خدا کلی لطیفه برای تعریف کردن داشت. عبدالله ؛ عراقی ها برای زهر چشم گرفتن از بقیه اسرا ، او را سینه خاکریز گذاشتند و 10 نفر ، هرکدامشان یک خشاب کلاش به بدن زخمی اش خالی کردند. بچه هایش فقط تصویری مبهم از پدر در ذهنشان مانده است. مهدی ؛ روی قایق بود که زدند ؛ خودش و قایقش را آب به سوی خلیج فارس برد و هیچ کس هرگز ندیدش. رسول ؛ همسرش سال هاست که بر سر قبری که می داند شویش در آن نیست فاتحه می خواند و به چشمانی که در قاب عکس بالای مزار به چشمانش زل زده اند ، نگاه می کند و عاشقانه اشک می ریزد. و دهها و صدها هزار حمید و محمد و اسماعیل و بهرام و امین و سید محسن و علیرضا و صادق و بهروز و عبدالله و مهدی و رسول و ... به زیر خاک رفتند یا در آسایشگاه های جانبازان ، به سختی روزگار می گذرانند تا در 1391 خورشیدی و سال های قبل و بعد آن ، وقتی سر سفره هفت سین نشستیم ، تنها منتظر صدای توپ تحویل سال باشیم نه دل نگران بمب هایی که خود و هفت سین مان را زیر و زبر کنند. ما ایرانیان ، این صاحبان و ساکنان و مردمان مرز پرگهر ، حتماً به آن اندازه شرافت و شیدایی داریم که مهربان ترین هموطنان مان را که هنوز با نگرانی نگاه مان می کنند فراموش نکنیم. سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 20:51 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
برج شهر دبی: طرح پیشنهادی یک آسمانخراش ۲٫۴ کیلومتری برای دبی برج شهر دبی (Dubai City Tower) که همچنین با نام شهر عمودی ( Vertical City ) معروف است یک طرح معماری پیشنهادی است که در اینترنت توسط تالارهای معماری و ایمیل منتشر شده است. این طرح پیشرفته شامل ۴۰۰ طبقه قابل سکونت است که بر بالای آن یک قسمت ۴۰۰ متری قرار میگیرد برای تامین انرژی سبز, و ارتفاع کل برج را به ۲۴۰۰ متر میرساند! در توضیحات این طرح معماری ذکر شده است مکان در نظر گرفته شده برای ساخت این آسمانخراش در نزدیکی خلیج فارس است – جایی که توریست ها بتوانند توسط گشتهای آبی از برج دیدن کنند. این برج ۴۰۰ طبقه ای به ۴ قسمت ۱۰۰ طبقه ای تقسیم شده است که هر چهار قسمت توسط سلسله های آهنی به یکدیگر متصل شده اند و در داخل آنها امکان جابجایی با سرعت بالا برای افراد در نظر گرفته شده است. با وجود اینکه تصور ساخت چنین برج عظیمی شاید کمی دشوار باشد اما با توجه به پروژه های اجرا شده در دبی شاید زمان زیادی لازم نباشد تا ساخت چنین برجی در آن آغاز شود. همچنین باید توجه داشت ساخت برجی با ارتفاع ۱ مایل برای جده برنامه ریزی شده است. همچنین نخیل در حال ساخت آسمانخراشی با نام البرج است که بنا به منابع خبری قرار است ارتفاعی در حدود ۱٫۲۸ کیلومتر داشته باشد البته توسعه دهندگان این پروژه تمایل ندارند اطلاعات بیشتری در این رابطه بدهند ادامه مطلب ... جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 17:56 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
به گزارش نیک صالحی هتل آتلانتیس در منطقه نخل جمیلا( پالم جمیلا) در دبی یکی از شگفتانگیزترین و لوکس ترین هتلهای جهان است که در یکی از جزایر آن واقع شده است. این مکان شامل یک هتل برجسته، زیستگاه منحصر به فرد دریایی، پارک آبی مفرح، سواحل سفید و بکر، خوراکهایی از طبقات مختلف جهانی، چشمه معدنی و بوتیکهای بین المللی است. همچنین دارای طراحی و نورپردازی فوقالعاده در اتاقهای هتل ، اتاق خوابها، استراحت گاهها ، اتاق ملاقات، آکواریوم و دیگر امکانات و تسهیلات اتاق است. ادامه مطلب ... جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 17:50 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 19:29 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
در یکی از جزایر اسپانیا با نام لانزاروته رستورانی وجود دارد که غذا های خود را توسط حرارت تولید شده از فعالیت های آتشفشانی در زیر زمین که از درون سرواخ هایی روی سطح زمین بیرون میزنند درست می کند،این رستوران که توسط César Manrique ساخته شده است یکی از جاذبه های توریستی اسپانیا محسوب میشود.
ادامه مطلب ... شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 22:37 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
ویلای لوکس کاستیلو به قیمت 200 578 42 یورو در سوتبای به مزایده گذاشته شد. این ویلای لوکس بسیار بزرگ در سواحل جزیره کیمن در دریای کارایب واقع شده است. این ویلا نه تنها در کنار دریای گرم قرار گرفته بلکه فضای داخل و خارج آن وسایل تفریحی زیادی دارد. میز تنیس ، چندین استخر، جکوزی و ننوهای تختخوابی تنها بخش خیلی کوچکی از امکانات این ویلا است. این ویلا با 4500 متر مربع فضای داخلی بسیار لوکس با سنگ مرمر و چوب به سبک لوکس سنتی است. علاوه بر اتاق های مرسوم، ویلای کاستیلو دارای باشگاه ورزشی ، سالن سینما، حمام بخار، اتاق بیلیارد و... می باشد. فواره ای نیز به اندازه متوسط در داخل حیاط ویلا وجود دارد که زیبایی منظره دریا را از روی ایوان دو چندان کرده است. چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 22:16 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 20:38 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** پنج جزیره عجیب در دنیا جهان دارای عجایب بیشماری است اما این پنج جزیره از عجیب ترین مکانهای دنیا هستند که هنوز بسیاری از ابعاد آنها ناشناخته مانده است. جزیره دوار
مدتها قبل، یک کشتی باری یونانی چرخش یک شیء بزرگ در فاصله 1000 متر جلوتر از خود را شاهد بود. آنها فکر میکردند که آن یک هیولا بزرگ است و کاملا ترسیده بودند. پس از نزدیک شدن متوجه یک جزیره شدند که با سرعت بسیار سریع در حال چرخش است. در سریعترین حالت این جزیره در هر دقیقه یک دور میزند و در آرام ترین حالت هر 12 دقیقه یک دور میزند. چرا یک جزیره در اقیانوس باید خود را بچرخاند؟ محققین هنوز پاسخی برای آن پیدا نکردهاند.جزیرهای که میتواند از وسط جدا و مجددا ادغام شود
این جزیره غیر معمول در اقیانوس آرام واقع شده است. گاهی اوقات این جزیره به دو قسمت تقسیم میشود ولی مجددا به طور خودکار تبدیل به یکی میشود. هیچ پیش بینی زمانی برای تقسیم و ادغام جزیره وجود ندارد. جدا بودن آنها حداقل 1-2 روز و گاهی اوقات 3-4 روز است و فاصله این دو قسمت از هم به 4 متر هم میرسد.جزیره سمور
سمور جزیرهای تنها در نزدیکی ساحل شرقی کانادا است. این جزیره بدون هیچ موجود زنده از قبیل حیوانات و گیاهان است. و تنها سنگهای سبز در نزدیکی جزیره وجود دارد. عجیب ترین چیز این است که هر زمان که یک کشتی به نزدیکی جزیره میرود قطب نمایش از کار میافتد ! برخی مردم به آن جزیره مرگ میگویند.جزیره گریه
زمانی که نام این جزیره را میبینید احتمالا بدانید در مورد چه چیزی صحبت خواهد شد. بله، در این جزیره شما یک صدای گریه عجیب در طول روز و شب خواهید شنید. به نظر میرسد این صداها همیشه شنیده میشدند. بعضی اوقات صداها مانند ضجه و زاری کردن پرندگان است. تاریک، دلگیر و وحشتناک است. هرگاه یک کشتی از آنجا میگذرد مسافران آن احساس کنجکاوی و حیرت میکند اما تا کنون هیچ کس جرات رفتن به جزیره را نکرده است که به ما بگوید در آنجا چه میگذرد ؟جزیره سفرکننده
دلیل عجیب بودن این جزیره چیست ؟ این جزیره احتمالا پا دارد چون حرکت میکند! به خصوص وقتی که باد خیلی شدید میآید مانند یک قایق که باز است جابجا میشود و از آنجا که باد در دریا روز و شب میوزد این جزیره در 200 سال گذشته 20 کیلومتر جابجا شده است. در واقع در هر سال 100 متر حرکت کرده است.
پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
رده بندی زیر 10 شهر از تمیزترین شهرهای جهان را نشان می دهد که این رتبه بندی از سوی مجمع کشورهای عضو اکو و بر اساس ذخایر آب آشامیدنی، چگونگی دفع زباله مواد زائد، فاضلاب شهری، آلودگی هوا و تراکم ترافیک بدست آمده است. 1. ولینگتون ، نیوزیلندادامه مطلب ... پنج شنبه 21 دی 1390برچسب:, :: 23:59 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
مسجد شیخ زائد در امارات بعنوان یکی از بزرگترین مساجد جهان با روشن کردن یک هزار لامپ رنگی طی چند روز به عنوان یکی از پروژه های معماری چشمگیر مورد توجه قرار گرفته است.
مسجد شیخ زائد در ابوظبی امارات این نمایش نور را به مناسبت چهلمین سال تشکیل امارات متحده عربی برگزار کرد. این نمایش نور از سوی یک شرکت مستقر در سانفرانسیسکو با استفاده از 49 نور افکن انجام شده که طرحهای درحال حرکتی از برگهای پیچ و خم دار درخت مو ، گلهای درحال شگفتن را روی این ساختمان ایجاد می کرد. این نورها چهار مناره و 12 گنبد مسجد را با طرحهایی از نخل و باغهای بهشتی پوشاند. مسجد شیخ زائد بزرگترین مسجد امارات است که ظرفیت 40 هزار نفری دارد. چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 22:47 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
ادامه مطلب ... دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 20:14 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** جدیدترین پروژه جزایر شناور در دبی جدیدترین طراحی های پروژه های جزیار شناور دبی منتشر شد ...
این جزایر شناور دارای درخت های نخل،استخر و ساحل های زیبا هستند.
استخر شنا،ساحل و درخت های نخل از عناصر اصلی و کلیدی بیرونی این جزیره شناور به شمار می روند.
همچنین از عناصر کلیدی دیگر این مجموعه می توان به آلاچیق ها و قسمت ارائه نوشیدنی ها اشاره کرد.از نکات جالب دیگر این جزایر شناور وجود باند فرود هلیکوپتر در قسمت های جانبی است.
یکی دیگر از این جزیره های شناور طبق به شکل یکی از خیابان های موناکو طراحی شده است.در این جزیره شناور،هتل پاریس،کازینو و ساختمان های لوکس دیگر تعبیه خواهدشد.
در این جزیره شناور،آب از قسمت فوقانی به سمت استخر و جکوزی مجموعه هدایت می شود.
اتاق خواب واقع در ساخمان این جزیره
نمایی از آپارتمان های مخصوص و 3طبقه در این جزیره
دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان** جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
جمعه ها انگار در کوچه هوایی دیگر است جمعه ها هر ساعت ولحظه زمان دیگر است جمعه ها انگار پیچک بی قراری می کند جمعه ها انگار او در فکر جایی دیگر است جمعه ها گنجشکمان دیگر نوایش شاد نیست جمعه ها او نیز می دانم که جایی دیگر است جمعه ها در دشت هاگل هم نمیرقصد دگر جمعه ها عطر همین گلها فضایی دیگر است جمعه ها در کوه ها دیگر جلال و کبر نیست جمعه ها هر کوه خود یک دیدبانی دیگر است جمعه ها در آسمان نوری دگر در تاب نیست آسمان جمعه ها هم آسمانی دیگر است جمعه ها بوی امید وانتظار و واهمه جمعه ها هر قلب و چشمی فکر جائی دیگر است جمعه ها از برگ ها هم آیه ی دعوت بلند ، جمعه باید ببینی،هوی و هایی دیگر است جمعه ها هر قطره آب از فرج دم می زند جمعه هر قطره در چشمه صفائی دیگر است جمعه اما به شهر از این صفا ها ،یاد نیست جمعه ها در شهر همچون روزهایی دیگر است جمعه ها مردم چرا این های و هو را نشنوند جمعه ها دیگر چرا حرف از چرائی دیگر است جمعه ها خورشید هم قهر است با ما شهریان جمعه ها مهتاب همچون جمعه هایی دیگر است جمعه ها در شهر مردم فکر آب و دانه اند جمعه ها اما زمین هم در فضائی دیگر است
جمعه ها هر چند دلگیر و خموش اما سپید جمعه ها امید بخش جمعه هایی دیگر است
پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
" خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم. خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.
هنگامی که شیپور جنگ نواخته می شود ، مرد ، از نامرد ، شناخته می شود ، پس ای شیپورچی بنواز .... شهید دکتر مصطفی چمرانپنج شنبه 1 دی 1390برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : داود**مهندس ساختمان**
واقعاً چه شرحی بر این عکس می توان نگاشت. پس سکوت اولی تر است. آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|